به جناب سرور انبياء برسان صبا تو سلام من،
به هزار عجز و ادب ادا بنمائي غرض پيام من.
كه به شام هجر تو سوختم چه شود بلطف كرم اگر،
به ضيائے مهر وصال خود بكني چون صبح تو شام من.
همہ وقت در همہ جا روم زپۓ تو سيد انبياء،
من مقتدي بقفاۓ تو توئي مقتدا و امام من .
به سواد روضئه انورت شود چون ديده مكحلم،
به يقين كه گردش آسمان گردد بحسب مرام من.
اي جناب جمع سگان خود بشماريم اگر از كرم،
به خدا كه كار جڳان همہ بشود بحكم و بكام من،
به نماز ياد دو ابرويت بنمائيم بشود ادا،
چه ركوع من چه سجود من چه قعود من چه قيام من.
چون بهر طرف نظر افگنم نبود بجز تو مقابلم،
به يمين و من به قـــفــــائے مــن به قـــــدام من.
اگر اين بود كه نه لائقم كه به يُقظــه رَو بَنُمائيم،
به كمال لطف و كرم شهے من شبے به منام من.
*
حضرت خواجه عبدالباقي جان سرهندي قدس سرہ